گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
دگر انجا که روم عاقل و فرزانه روم
زین سفر گر به سلامتبه وطن باز رسم
نذر کردم که هم از راه به می خانه روم
تا بگویم که چه کشف شد از این سیر و سلوک
به در صومعه با بر بط پیمانه روم
اشنایان ره عشق گرم خون خون بخورند
ناکسم گر شکایت سوی بیگانه روم
بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار
چند و چند از پی کام دل دیوانه روم
گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
سجده شکر کنم وز پی شکرانه روم
خرم ان دم که چو حافظ به تولای وزیر
سر خوش از میکده با دوست به کاشانه روم
به صحرا شدم
عشق باریده بود
و چنان که پای مرد به گلزار فرو می شد
پای من به عشق
همیشه موفق و شاد باشی قلندر ....