زلف بر باد

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
می میخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکنتا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی نا شادم
رخ بر افروز که فارق کنی از برگ گلم
قد بر افراز که از سرو کنی ازادم
شمع هر جمع مشو ور بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در اصف نرسد فریادم
حافظ از جور تو حاشا که بگردانم روی
من از ان روز که در بند توام ازادم

نظرات 1 + ارسال نظر
ساده چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:05 ق.ظ

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد