-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 خردادماه سال 1387 21:24
عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم کرد بی هیچ کلامی... در آغوشت قرار خواهم گرفت بی هیچ کلامی در آغوشت خواهم ماند بی هیچ کلامی شاید احساسم اینگونه نمیرد
-
باران
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 15:42
وای، باران …………باران ……..شیشهء پنجره را باران شست. …..از دل من اما، ……………..چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سربی رنگ، ………من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد مرغ نگاهم تا دور، ……………….وای، باران …………………………..باران ………………………………پر مرغان نگاهم را شست. خواب، رؤیای فراموشیهاست! …………….خواب را دریابم ………………….که در آن دولت...
-
سا قیا
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 13:58
سا قیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست,.. یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست,.. ساقیا امشب مخالف می نوازد تار تو,.. یا که من مست و خرابم یا که تارت تارنیست
-
اسیر
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1387 23:24
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است هرچه گویند دل به دل راه دارد دل من زغم خون است دل او خبر ند ارد
-
چشمان تو
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1387 00:04
زیبایی دنیا را تنها آن لحظه که به چشمان تو نگریستم دریافتم و از آن پس هیچ لحظه ای از عمرم بدون اندیشه تو سپری نشد اگر عمر من تنها یک شب باشد آرزو دارم همان یک شب را با تو بگذرانم چرا که محبوب من این دنیا زمانی زیباست که در کنار تو باشم
-
قلب
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 23:39
بدان که برای زیستن دو قلب لازم است ... قلبی که هدیه دهد وقلبی که هدیه پذیرد. قلبی که سخن گوید وقلبی که پاسخ دهد. قلبی که دوستش بداری و قلبی که دوستت بدارد
-
لبخند
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 17:12
آنکه لبخندش به جانم فتنه انگیزد تویی آنکه از چشمش شرار ناز می ریزد تویی آخرین نقشی که شب در خاطرم ماند زتوست اولین نقشی که صبح از خاطرم خیزد تویی
-
نگاه
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 13:45
در فروغ چشمان تو بود که آموختم زیباترین ترانه های زندگی را تو یک باور سبز فراتر از قانون گیاه در پس پرده های توری یک نگاه زیبا
-
منت
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 21:32
منت نگذاربر من ای خوشبو تر از شمعدانیها می دانی که تاب ملامتت راندارم حتی لحظه ای دریغ و درنگ ازهمه کودکانه های من از زندگی رنج بر دوشم تا رهایی از اقبال بلند و مبهوت
-
تنهایی
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 11:01
خداوندا تو تنهایی، منم تنهای تنهایم. تو یکتا و بی همتایی، ولیکن من نه یکتایم نه بی همتا، فقط تنهای تنهایم
-
ز که باید پرسید؟
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 21:18
به کجا باید رفت؟.....ز که باید پرسید؟!!! واژه عشق و پرستیدن چیست؟ جان اگر هست چرا در من نیست؟ من که خود می دانم ..راه من راه فناست قصه عشق فقط یک رویاست.... اه ای راه سکوت... اه ای ظلمت شب.... من همان گمشده این خاکم... به خدا عاشق قلبی پاکم
-
تقدیم به تو برای آغازی دیگر
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 14:55
درخلوت شب وقثی مهتاب سایه می کند نبودنت را دل بهانه و مرثیه آغاز می کند اشک امانم بریده است و تنم کویر را یاد می کند خسته ام بیا هستیم هرشب تو , را فریاد می کند تقدیم به تو که از این گل هم زیبا تری والهام بخش زندگی
-
تنهایی
یکشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1386 19:00
در تنهایی سکوتم ... بی گمان هیچ کس جز تو راهی نیافت .. تنها تو هستی و من ... نگاهم در پرستش چشم هایت٬ سجده بر یکتایی خداوند میزند ... اشک هایم در بی تابی قاصدک ها نماز شکر میخوانند ... اما نه .......! من کوچکتر از آنم ... که سزاواری بزرگی نگاهت را داشته باشم ... سر به بیابان خواهم نهاد .... برای پالودن بند های خود...
-
ای نوبهار عاشق، آمد بهار نو
چهارشنبه 2 فروردینماه سال 1385 23:23
ای نوبهار عاشق، آمد بهار نو خیز ای بت بهشتی آن جام می بیار که اردیبهشت کرد جهان را بهشت وار نقش خورنق است همه باغ و بوستان فرش ستبرق است همه دشت و کوهسار این چون بهارخانه چین پر ز نقش و چین وآن چون نگارخانه مانی پر از نگار آن افسر مرصع شاخ سمن نگر وان پرده موشح گلهای کامگار گلبن عروس وار بیاراست خویشتن ابرش مشاطه وار...
-
شب های انتظار
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 15:41
توی این سکوته غمگین دل تو توی این چشم های پر از صداقتت توی این نم نم بارون زیره پنجرهها ی عاشق میون این همه گلهای عاشق دل عاشقو غمگین من توی این سکوته غمناک بی قراره دیدنه تو توی این دقایق دل من هنوز اسیره اون نگاهته دل من اسیره اون چشای عاشقته شب های انتظاره دلهای ما کناره پنجره ها پنهون شده دل من به خدا عاشقو بی...
-
مبارک باد
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 17:58
نوروز، روز تحول زمین و زمان، و نو شدن اندیشه و اراده، و رویش جوانههای عشق و آرزو، مبارک باد.
-
زلف بر باد
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1384 01:03
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم می میخور با همه کس تا نخورم خون جگر سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم زلف را حلقه مکنتا نکنی در بندم طره را تاب مده تا ندهی بر بادم یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم غم اغیار مخور تا نکنی نا شادم رخ بر افروز که فارق کنی از برگ گلم قد بر افراز که از سرو کنی ازادم...
-
تاب بنفشه
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1384 00:12
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو پرده غنچه می درد خنده دل گشای تو ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی می کشم از برای تو دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار گوشه تاج سلطنت می شکند گدای تو خرقه زهد و جام می گر چه نه در خور همند این همه...
-
منزل ویران
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 01:06
گر از این منزل ویران به سوی خانه روم دگر انجا که روم عاقل و فرزانه روم زین سفر گر به سلامتبه وطن باز رسم نذر کردم که هم از راه به می خانه روم تا بگویم که چه کشف شد از این سیر و سلوک به در صومعه با بر بط پیمانه روم اشنایان ره عشق گرم خون خون بخورند ناکسم گر شکایت سوی بیگانه روم بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار چند...
-
الهی
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1384 12:54
الهی نگویم چنین وچنان بایدم تو ان ده که ان شایدم
-
دریای نا پیدا
پنجشنبه 4 فروردینماه سال 1384 00:56
ندیم ومطرب و ساقی همه اوست خیال اب و گل در ره بهانه بده کشتی می تا خوش برانیم از این دریای نا پیدا کرانه وجود ما معمایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 19:49
-
عشق جگر خوار
شنبه 8 اسفندماه سال 1383 23:51
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی سینهی مشروح تویی پر در اسرار مرا نور تویی سور تویی دولت منصور تویی مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی قند تویی زهر تویی خسته به منقار مرا حجرهی خورشید تویی خانهی ناهید تویی...
-
تار
شنبه 8 اسفندماه سال 1383 23:18
-
پیاله
شنبه 8 اسفندماه سال 1383 22:59
مادر پیا له عکس رخ یار دیده ایم
-
یوسف خوشنام
جمعه 7 اسفندماه سال 1383 01:41
ای یوسف خوشنام ما خوش می روی بر بام ما ای در شکسته جام ما ای بر دریده دام ما ای نور ما ای سور ما ای ذولت منصور ما جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما اتش زدی در عود مانظاره کن در دود ما ای یارما عیار ما دام دل خمار ما پا وامکش از کارما بستان گرو دستارما در گل بمانده پای دل جان...
-
مستم کن
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 18:51
ای دوست قبولم کن و جانم بستان مستم کن و از هر دو جهانم بستان با هر چه دلم قرار گیرد بیتو اتش بمن اندر زن و انم بستان
-
کعبه
جمعه 30 بهمنماه سال 1383 01:05
آنان که بسر در طلب کعبه دویدند چون عاقبت الامر به مقصود رسیدند رفتند رفتند در آن خانه که بینند خدا را بسیار بجستند خدا را که ندیدند چون معتکف خانه شدند از سر تکلیف ناگاه خطابی هم از آن خانه شنیدند کای خانه پرستان چه پرستید گل و سنگ آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند
-
ارام شکستن
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1383 22:12
چه دردیست در میان جمع بود ن ولی در گوشه ای تنها نشستن برای دیگران چون کوه بودن ولی در ذهن خود ارام شکستن برای هر لبی شعری سرودن ولی لبهای خود همواره بستن
-
دل تشنه
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1383 00:34
هان ای دل تشنه جوی را جویان باش بی پای مپای و دایما پویان باش با انکه درون سینه بی کام و زبان سر چشمه هر گفت تویی گویان باش شمس تبریزی