آنکه لبخندش به جانم فتنه انگیزد تویی
آنکه از چشمش شرار ناز می ریزد تویی
آخرین نقشی که شب در خاطرم ماند زتوست
اولین نقشی که صبح از خاطرم خیزد تویی
اینجا من شادترینم در کنار کسانی که برق خنجرهایشان از پشت پیداست.
اینجا من شادترینم در کنار کسانی که برق خنجرهایشان از پشت پیداست.